هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

عاشقانه هانا مامان بابا آریا...

روزهای سخت هانا و مامان ...

نفسم ،زندگی مامانی... چند وقت پیش خیلی سعی کردم از پوشک بگیرمت اولش خوب بود چون به خاطر ذوقی که برای آب بازی داشتی هر چند دقیقه یک بار میگفتی دشویی دارم(دستشویی دارم)..اما بعد از یه مدت برات کسل کننده شدو کم کم من و مجبور کردی دوباره پوشکت کنم.   وقتی دوسالت کامل شد خواستم از شیر بگیرمت که هر بار کلی اشک میریختی که باعث میشد اشک مامانی هم دربیاد.  و هزار بار بوسم میکردی و من دیگه طاقت نمیاوردم. تا اینکه به اصرار دوستان من مصمم شدم که شمارو هم از پوشک و هم از شیر بگیرم. زندگی من امروز چهارمین روزیه که دلم برای اینکه چند لحظه تو آغوشم بمونی تنگ شده. فکر کنم این پروسه بیشتر من و اذیت میکنه.خودم باورم نمیشه که دیگه شیر نمیخوری...
20 دی 1391

هانا شُونَنی

گل من چند وقتی میشه که شما اسم و فامیلت رو با هم یاد گرفتی وقتی ازت میپرسم اسمت چیه میگی:هانا شُونَنی(هانا روشنی). تازه جدیدا اسم بابارو هم میگی بابا شوننی...   نفسی تا یه اشتباه کوچولو ازت سر میزنه که اصلا از قصد هم نبوده مثلا دستت میخوره به چشم من سریع میگی بیبَشید(ببخشید)و اگر من جواب ندم دوباره میگی سمان بیبَشید تا وقتی تکرار میکنی که مطمئن بشی من حالم خوبه.( از بس که ماهی عسلممممممممم) چند روزیه که حلقه لاغری و برمیداری و میخوای که دو تایی بشینیم وسط و شما هر طرفی که میخوای مامان و ببری و اگر جایی گیر کنیم اصلا اعصاب نداری ...
20 دی 1391

برای عزیز دلمممممممممم

سلام عزیزترینم  خیلی وقته میخوام برات بنویسم اما امان از دست شما کوچولوی نازم که با مامان بیدار میشی و با مامان میری لالا...   نفسم تو خیلی عسل شدی،خیلی شیرین شدی... عزیز دلم جدیدا یه کوچولو جلب توجه میکنی مثلا میری به بابایی میگی مامان دستمو بریده  همون لحظه من میپرسم مامانی دستت چی شده؟میگی بابا بریده دستمو تازه دیروز هم تا از واب بیدار شدی گفتی اسکانه(افسانه) دستمو بریده. وهر روز به خاطر یه خط کوچولو رو دستای شما همه متهم میشن .        ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ مامانی شما هم شدی مثل خودم تا لحظه ا...
12 دی 1391
1